توضیحات
چکیده:
کارشناسان علوم اجتماعی بر این باورند که مهترین عامل توسعه درهر کشوری، ابزار، فناوری و پول نیست بلکه شاخصترین محور توسعه در هر کشور، نیروی انسانی است، زیرا اتحاد و همکاری این نیروها میتواند موانع پیشرفت و آبادانی را سریعتر و با زحمت کمتر از سر راه بردارد. همین کارشناسان علت اصلی عدم موفقیت کشورهای جهان سوم را به ضعف مدیریت و برنامه ریزی، عدم انسجام در کار کرد نیروها و به طبع آن اتلاف انرژی و نیرو، چند صدایی بودن جوامع کاری و نظایر آن میدانند. دوران کنونی دوران تخصصهای متفاوت است. امروزه یک نفر به صرف اینکه در یک رشته تخصص یا فوق تخصص دارد نمیتواند در فعالیتهای آموزشی، اقتصادی، درمانی و … موفق باشد. دنیای امروز دنیای تیمهای کاری است. رمز موفقیت جامعه در کار گروهی است و رمز موفقیت گروه در مسئولیت پذیری و اساس کار گروهی بر اعتماد، گفتگو، تعامل با دیگران و حفظ خود و همگروهیها در شرایط بحران.
مقدمه:
امروزه بر هیچ کس پوشیده نیست که کار گروهی وهمکاری ، اساس و راه حل بسیاری از مشکلات است . بسیاری از کارها چه از نظر اقتصادی و چه از نظرماهیت و روش انجام آنها ، بصورت فردی به سرانجام نمی رسند و افراد ناچارند از کمک و یاری دیگران نیز بهره گیرند پیچیدگی علوم و شاخه های زیادی که هر علم دارد ، بار مالی ، صرف وقت زیاد ، نا آگاهی از زیرو بم قوانین و… سبب می شود فرد به این نتیجه برسدکه بدون کمک افراد لایق و آگاه نمی تواند آنچه را در اندیشه دارد به سرانجام برساند ، حال این اندیشه می تواند یک پروژه علمی – تحقیقی باشد ویا ساخت یک کارگاه تولیدی یا کارخانه و یا حتی ساخت یک خانه .
اما آیا ما میدانیم چگونه یک گروه خوب تشکیل دهیم؟ اهمیت اینکه بتوانیم گروهی دلخواه، همفکر و کارا، پیدا کنیم بسیار زیاداست. نمیدانم مسابقات ورزشی دوران دبستان را یادتان هست ؟ سرگروهها اغلب به دنبال افرادی بودند که قدرت زیاد داشته باشند ودونده وفعال باشند و برای رسیدن به این هدف حتی برخی اوقات قید دوستان خود را می زدند .
متخصصان معتقدند، جوامعی در کار گروهی موفق هستند که چهار ویژگی را از دیدگاه جامعه شناسی داشته باشند:
۱ – تعاون و مشارکت را از کودکی در خانواده به کودکان بیاموزند وسپس سیستم آموزش پرورش آن آموزه ها را تقویت کند .
۲ – وجود سند چشم انداز بلند مدت به تک تک افراد می آموزد که برای رسیدن به هدف و صرفه جویی در وقت و هزینه باید به هم کمک کنند .
۳ – جوامع گروه گرا ، در برابر تغییرات و عقاید ، انعطاف پذیرند .
۴ – جامعه گروهگرا ،حتما باید سرمایه اجتماعی زیادی داشته باشد .
ملاکهایی مانند سطح رضایت اعضا از کار ، هماهنگی ساختار گروه ، سود حاصل از انجام کار به شکل گروهی و توانائی گروه در واکنش نشان دادن صحیح در زمان بحران هم برای سنجش میزان موفقیت گروه در نظر گرفته می شود .
اگر به ساختار اجتماعی و اقتصادی کشورهای پیشرفته نگاهی بیندازیم می بینیم که آنها ، در زمینه فعالیتهای گروهی بسیار موفق عمل کرده اند و از سالها قبل بسترهای مناسب برای مشارکت مردمی را در اداره امور کشورهای خود فراهم کرده اند و مدیریت در این کشورها ، نه فردی که مشارکتی است . یعنی مدیریتی که بر اساس نظام پیشنهادات شکل گرفته و سبب درگیر شدن کارکنان ، در تصمیم گیریهای استراتژیکی و تاکتیکی سازمان می شود .
اما سوال اینجاست که آیا ما در ایران توانسته ایم گروههایی تشکیل دهیم که مطابق با این معیارهای جهانی باشند ؟ تا بحال چند گروه موفق کاری تشکیل شده و توانسته دستاورد مهم و ارزنده ای را به جامعه تقدیم کند ؟ درایران چه تعداد کارخانه یا شرکت ، با سرمایه های اندک مردمی راه اندازی شده و فعال باقی مانده ؟ آیا سیستم مدیریت مشارکتی در کشور ما هم اجرا می شود ؟
بر هیچ کس پوشیده نیست که ما ایرانیها فرزندا نمان را برای نبرد و رقابت در جامعه تربیت می کنیم . تلاشمان این است ، تا در کلاس شاگرد ممتاز باشند یا در آزمونهای مدارس خاص پذیرفته شوند . اما آیا به همان اندازه به فرزندمان صبر و دوراندیشی ، همکاری و ترجیح منافع عمومی بر منافع و اغراض شخصی را نیز می آموزیم ؟
آنچه ما به کودکانمان می آموزیم سبک زندگی « یکه سالارانه » است که با مبانی کار گروهی در تضاد است .
و نتیجه این می شود که یک نفر رئیس می شود و عده ای زیر دست او کار می کنند . مشارکتی ، در اداره امور شرکت یا اداره و سازمان دیده نمی شود ، زیرا مدیران از آشکار شدن ضعف های مدیریتی خود می ترسند و کارمندان از اخراج شدن یا بی فایده بودن ارائه پیشنهاد .
روسای سازمان ها و شرکت های دولتی یا خصوصی ؛ همیشه از بالا به کارمندان خود نگاه می کنند و کمتر پیش می آید نظرات یک کارمند جزء را بررسی کرده یا به ان بها دهند . این مطلب را می توان بوضوح در فیلم ها یا سریال های ایرانی هم دید .
بیش از ۶۰% زنجیره های فعالیتهای مشترک ، در ایران ، بدون نتیجه از هم می پاشد . نمونه آن کار گروهی نا امید کننده تیم های فوتبال ماست . گویی هرکس برای خودش می دود .
اما مشکل کجاست ؟ چرا ما نمی خواهیم و یا نمی توانیم در یک گروه منسجم شویم ؟ چه عاملی سبب شکل گیری و پویائی گروه می شود که ما از آن غافلیم ؟ و از همه مهمتر آیا مردم ما ، به اهمیت وجود گروه ها و فواید بی شمار آن واقفند ؟
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.